با ۱۰ کودک وحشی آشنا شوید که توسط حیوانات بزرگ شدند

تیر ۲۱, ۱۴۰۰ by بدون دیدگاه

کودک وحشی؟!! شاید این ایده که کودکانی وجود داشته باشن که به وسیله حیوانات بزرگ شدن فقط در کتابای داستان و افسانه ها یافت شه.
اما تارزانا فقط در دنیای قصها وجود دارن؟! باور می کنین که کودک وحشی در دنیای واقعی هم وجود داشته و هستن کودکانی که به هر دلیلی در کودکی به وسیله حیوانات و در طبیعت وحشی بزرگ شدن؟ شاید باورش سخت باشه اما راسته. در ادامه این مطلب شما رو با تعدادی کودک وحشی آشنا می کنیم که در کودکی در طبیعت ول شده و یا گم شدن و به وسیله حیوانات به فرزندخواندگی قبول شدن. با کودکان وحشی و تارزانای دنیای واقعی آشنا شید.

۱۰- اوکسانا مالایا

در سال ۱۹۹۱، دختری به نام اوکسانا مالایا در میان دسته ای از سگا پیدا شد.
ایشون وقتی که به وسیله تیم نجات پیدا شد هشت سال داشت در حالی که ۵ سال قبل والدین الکلی اش فراموش کرده بودن اونو به خونه ببرن. در آخر ایشون واسه این که بتونه گرم شه خود رو به لونه سگی در اون نزدیکیا رسونده و واسه ۵ سال آینده همراه با سگا موند. پس از چند سال دور بودن از جوامع انسانی، اون خود رو با همه خصوصیات و رفتارای سگا وفق داده بود. اوکسانا روی چهار دست و پا راه می رفت، گوشت خام می خوره، پارس می کرد، بو می کشید و حتی وقتی که به نجات دهندگانش نزدیک شد هم دندون هاش رو نشون می داد.

به طور کاملً مشخص بود که سگای دسته هم اونو یکی از خودشون فرض کرده و وقتی که نجات دهندگان تلاش کردن اونو با خود ببرن، بقیه سگای گروه به این افراد حمله کرده و تلاش در باز پس گرفتن اوکسانا داشتن. به دلیل مهارتای زبانی، اجتماعی و انسانی خیلی کم اوکسانا، تلاشای زیادی انجام شد و مدت زمان زیادی زمان برد تا ایشون دوباره بتونه مانند یه آدم زندگی کنه.
اون مجبور بود حرف زدن و راه رفتن روی پاهاش رو از نو یاد بگیره.
الان این دختر قدیمً وحشی هنوز تو یه مرکز نگهداری از کودکان معلول و عقب مونده نگهداری شده و اوقات بیکاری خود رو در همون مرکز به نگهداری از حیوانات می گذرونه.

۹- مارینا چاپمن

مارینا چاپمن در کلمبیا زندگی می کرد که در سن سه سالگی ربوده شده و در جنگل رها گردید تا بمیرد. ایشون که در جنگل تنها مونده بود به گروهی از میمونای کاپوچین خورد که پستانداران بسیار باهوشی هستن. به مدت ۵ سال ایشون سبک زندگی این میمونا مثل خوردن، آشامیدن، رفتار و تعامل کردن رو تقلید کرده و یاد نمی گیرین. در آخر کاپوچینا اونو در گروه خود پذیرفته و روش پیدا کردن غذا در جنگل و دوری کردن از حیوانات شکارچی واسه زنده موندن رو به اون یاد دادن. در آخر گروهی از شکارچیان اونو پیدا کردن اما اونا اونو با خود به یه مسافرخانه برده و همانجا رها کردن. مارینا از اون جا موفق به فرار شد و حالا در بریتانیا زندگی می کنه و دو دختر هم داره.
ایشون بعدا کتابی در مورد دوران زندگی خود با میمونا نوشت.

۸- پسری که به وسیله بزهای کوهی بزرگ شد

در سال ۱۹۹۰، یه پسر نوجوون در رشته کوه های آند در پرو پیدا شد و هیچکی نمی دونست که اون چیجوری سر از کوهستان درآورده س. در آخر مشخص شد که ایشون از سن هشت سالگی همراه با گروهی از بزهای کوهی بویم پرو زندگی می کنه.
ایشون در تموم این مدت با خوردن شیر بز و ریشه گیاهان و میوه های وحشی تونست زنده بمونه. اون هیچ مهارت زبانی انسانی نداشت اما از راه بع بع کردن با بزهای گروه رابطه برقرار می کرد.
دستش بسیار تغییر شکل داده و توان نگه داشتن چیزی رو نداشتن. پوست کف دستا و پاهای اونم زخمای زیادی داشته و به طور کاملً کلفت و سخت شده بود.

به دلیل راه رفتن روی چهار دست و پا به مدت نزدیک به یه دهه خیلی از استخوانش شکل عادی خود رو از دست داده بودن. در آخر ایشون رو واسه بازآموزی به کانزاس فرستاده و اسم اونو دانیل گذاشتن.

۷- روشوم پنگ ینگ

روشوم در یکی از جنگلای انبوه شمال شرقی کامبوج و وقتی که یه دهاتی متوجه غیب شدن غذاهایش شد پیدا گردید. ایشون به روستای مجاور برده شد و اونجا پدرش براساس زخمی که روی صورتش بود اونو شناخت. پدرش ادعا می کرد که روشوم حدود ۲۰ سال پیش که تنها ۸ سال داشت مفقود شده بود. ایشون در این مدت در طبیعت وحشی زندگی کرده و با حیوانات زیادی همراه شده بود، از جمله میمونا چون اون روش رفتار و راه رفتن میمونا رو تقلید می کرد.
ایشون قادر به صحبت کردن نبوده و هیچ لباسی هم بر تن نداشت. ایشون بارها تلاش کرد که دوباره به دورن جنگل فرار کنه و هر بار خونواده اش مانع از این کار می شدن. ایشون در می ۲۰۱۰ در آخر موفق شد فرار کرده و به درون جنگل بره. روشوم از اون زمان به بعد دیگه مشاهده نشده.

بخوانید :   سفر به شاهکوه؛ گلستانی در استان گلستان

۶- وانیا یودین

وانیا یودین در سن هشت سالگی در آپارتمانی کوچیک در روسیه با تعداد زیادی پرنده در قفس پیدا شد.
مادرش با اون مانند یکی از حیوانات خونگی اش رفتار می کرد و در این مدت هم ایشون به طور کاملً رفتار پرندگان دست آموز رو یاد گرفته و مانند اونا چهچهه می زد.از اون جایی که ایشون در تموم این مدت هیچ ارتباطی با آدم نداشت، وقتی که به وسیله نیروهای پلیس پیدا شد نمی تونست صحبت کنه.
هر چند مادرش هیچ وقت با ایشون بدرفتاری نکرده و به اون غذای کافی داده بود اما مراکز مراقبت از کودکان بد سرپرست حضانت اونو از مادرش سلب کردن و اونو واسه بازپروری به مراکز ویزه این کار فرستادند. در آخر در سال ۲۰۰۸ مادرش تونست حضانت از پسرش رو دوباره بدست آورده و اونو تو یه مرکز روانشناسی بستری کنه تا بتونه مهارتای انسانی رو یاد بگیره.

۵- لیوخا

در سال ۲۰۰۷، دهات نشینان منطقه کالوگا در مرکز روسیه گزارش دادن که پسربچه ای رو تو یه لونه ساخته شده از شاخه درختان در هوای یخبندان منطقه پیدا کردن. در نتیجه نیروهای پلیس به منطقه اعزام شدن و وقتی که تلاش کردن اونو نجات بدن، پسرک دندون هاش رو به اونا نشون داده و تلاش می کرد اونا رو گاز بگیره.

این کودک وحشی نمی تونست صحبت کنه.

در آخر این پسربچه که به نظر ۱۰ ساله می رسید اما به دلیل مشکلات تغذیه ای و رفتاری رشد کافی نکرده و بررسیا نشون می داد که بیشتر از ۱۰ سال سن داره.
ناخن  های دست و پای اون بسیار بلند و مثل چنگال گرگ بوده و رفتاری به طور کاملً مثل اونا داشت.

این پسربچه در آخر به بیمارستانی در مسکو منتقل گردید و پس از تمیز کردن و کوتاه کردن ناخنا از ایشون نمونه خون گرفته شد.
در آخر پرسنل بیمارستان نام اونو لیوخا گذاشتن. به طور کاملً مشخص بود که این پسربچه از شرایطش در بیمارستان ناراضی و ناراحت بوده و در آخر پس از ۲۴ ساعت از اونجا فرار کرد.

۴- هادارا

در اوایل قرن بیستم میلادی، پسربچه ای دو ساله به نام هادارا در بیابان صحرا در آفریقا از والدینش جدا شد.
این کودک بی هدف در صحرا راه می رفت و به نظر می رسید که هیچ شانسی واسه زنده موندن نداشته باشه اما در کمال ناباوری گروهی از شتر مرغا اونو در گروه خود قبول کردن. باحال این که شترمزغا اصلا به آدم نزدیک نشده و رابطه خوبی با آدما ندارن. کودک وحشی  بیشتر از ۱۰ سال با خونواده شترمرغا زندگی کرده و در آخر وقتی که ۱۲ سال داشت به جوامع انسانی برگردونده شد.
اون حالا ازدواج کرده و بچه هاش بارها قصهش در مورد دوران زندگی اش همراه با شترمرغا رو شنیده ان.

۳- جون سمبویا

جون سمبویا کودک وحشی دیگری بود که وقتی که فقط دو سال داشته و تماشاگر کشته شدن مادر به دست پدرش بود به دورن جنگلی در اوگاندا فرار کرد.
ایشون با گروهی از میمونای سبز وروت روبرو شده و سه سال آینده رو با اونا زندگی کرد.
بعد از این مدت ایشون به وسیله گروهی از شکارچیان پیدا شده و به زندگی انسانی برگردونده شد.
ایشون در اول برگشت به میان جوامع انسانی واسه یه مدت تنها غذاهای گیاهی خورده و نمی تونست روی پاهاش بایستد.

۲- ایوون میشوکوف

ایوون میشوکوف یه پسربچه ۴ ساله بود که از شهر مسکو فرار کرد و در جنگل به وسیله گروهی از سگای وحشی پیدا شد.
ایشون در آخر به رهبر گروه سگا تبدیل شده و از مردم واسه دسته سگ هاش غذا می گرفت. سگا هم در طول روز از ایشون مراقبت کرده و در طول شبای سرد هم اونو گرم نگه می داشتن. مانند عاقبت داستانای اینطوری، دو سال پس از زندگی ایوون با سگا، پلیس وارد عمل شده و با برگردوندن ایشون به میان آدما باعث شد که ایشون دوباره زندگی با موجودات دو پا رو یاد بگیره.

۱- پسربچه گربه ای

باورکردنی نیس که گروهی تشکیل شده از هشت گربه ولگرد یه کودک آدم رو در میان خود پذیرفته و مانند بچه خود با اون رفتار کنن. این کودک یه ساله در خیابونای آرژانتین پیدا شده و معلوم نیس که چه مدت اونجا ول شده بود اما گربهای ولگرد تونسته بودن اونو زنده نگه دارن. اونا دور این کودک حلقه زده و اونو گرم نگه داشته بودن و غذای اونو هم تامین می کردن. حتی اونا با لیس زدن هم بدن اونو تمیز می کردن. اطلاعات بسیار کمی در مورد جزییات این اتفاق باورنکردنی مخابره شده اما چیزی که آدم رو متحیر می کنه واقعیت ماجرا و مهربانی دسته ای گربه ولگرده که جون نوزاد آدم رو نجات میدن.