بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 337

مرداد ۱۲, ۱۴۰۱ by بدون دیدگاه

تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

آستین‌سرخود-هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)
چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه
خلاص-تمام شد-مُرد

دُوال پا-آدم سمج

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

در رفتن پاتیل کسی-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

آفتاب لب بام-پیری نزدیک به مرگ

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا
از شیر مرغ تا جان آمیزاد(از سیر تا پیاز)

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

توی باغ نبودن-کاملن از موضوع پرت و از آن بی خبر بودن

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

پا خوردن-فریب خوردن

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

پالان خروس-کنایه از چیزی که وجود ندارد برای نشان دادن نداری مطلق

آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

امن و امان-بدون بیم و هراس

آتشی(تندخو، زودخشم)

پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند

ابرو تابیدن(گره بر ابرو افکندن)

الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند)

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

الحق(به‌راستی، حقیقتن)

جَخ-تازه-هنوز-فوقش

جاجا کردن-مرغ را با جا جا به لانه کردن

خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

چَه چَه-صدای بلبل

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن

ژوکر-آدم همه فن حریف

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم
آیَم سایَم(گاه‌کاهی)

برآورد-تخمین

آبِ خشک-آب بسته

پل آن سوی رود بودن-کاری بی هوده بودن

بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

دوخت و دوز-خیاطی

خوردنی-غذا-قابل خوردن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

بی ریش-ناجوانمرد-نامرد

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

حرص و جوش-عصبانیت

پاتی-در هم و بر هم-نامنظم

از مرحله پرت بودن-یکسره بی‌اطلاع بودن

 

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

جبهه ی جنگ-میدان جنگ

بی شیله پیله-بدون حقه بازی-صاف و ساده

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

 

رگ زدن-بریدن شریان برای کشتن کسی

چرک نویس-نوشته ی نخستین که ممکن است بازبینی و ویرایش شود

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

دندان تیز کردن-طمع کردن

 
این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند)
از لجِ-از سر لجاجت-از روی خشم

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن

اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

خارج از مرکز-مزایایی که به کارمندان خارج از پایتخت داده می شود

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

رودربایستی-ملاحظه-مراعات-شرم و حیا

چشم زهره-ترس

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

 

اُرس و پرس-پرسش و پاسخ

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

اسم‌ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است

 

داش-لوطی-مشدی

از خیر چیزی گذشتن-از چیزی صرفنظر کردن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان

زود بودن-فرانرسیدن هنگام کاری

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

دله بازی-رفتار آدم دله

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن

از گردۀ کسی کار کشیدن-کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن

حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

 

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)

 

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)

ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

اجل معلق-مرگ ناگهانی

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

چشم واسوخته-چشم برتافته

پاشنه ی کسی را کشیدن-با فریب کسی را به کاری برانگیختن

خیال باف-مالیخولیایی-کسی که همواره در عالم خیال به سر می برد و عملی نمی کند

تپه ماهور-زمین ناهموار

تقه زدن-کوبیدن چیزی با ضربات پیاپی چکش و مانند آن

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز
راسته کردن-حساب گِرد کردن اعداد
اهل عمل(کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند)

چوب خط-چوبی که پس از هر بار بردن کالا روی آن خطی می کشیدند تا بعد شمارش کنند

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

 

آکَل(آقای کربلایی)

 

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

تله کاشتن پیش پای کسی-به کسی کلک زدن-کسی را گیر انداختن

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن
راحت کردن-کشتن

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن

آب در جگر داشتن-توانایی مالی داشتن

خدمت رسیدن-به حضور رسیدن

دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

دایی اوغلی-پسر دایی

دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن

تقلا کردن-کوشش زیاد کرد-دست و پا زدن

چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن(با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن)

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست

خاکروبه-زباله-آشغال

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

بامبه-توسری

تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

آتشِ تر(شراب، لب معشوق)

احتیاطی-نجس-ناپاک

دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن

دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)
رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

به دستبوس کسی رفتن-به خدمت کسی رفتن-شرفیاب شدن
دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه
دو به دست کسی دادن-به کسی فرصت انجام کاری دادن-به کسی بهانه دادن

اسباب زحمت-کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن

 

با دست و پا-آدم زرنگ

دور پرواز-پرواز کننده تا فاصله های بسیار

آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

چایمان-سرما خوردگی

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی
حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

برادر زن-برادرِ زن هر مرد

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

پِشک-نرمی و پرده های بینی

با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

رودرواسی-رودربایستی

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

بر و بیا-رفت و آمد- دم و دستگاه

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

 
از آب روغن گرفتن-از هر اتفاقی بهره برداشتن
روده کوچکه ی کسی روده بزرگش را خوردن-کنایه از شدت گرسنگی

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

بخت-شانس-اقبال-شوهر

پوزخند-تبسمی از روی تحقیر و استهزاء

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

چروکیده-چین دار شده-ناصاف

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

 
آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی
زبان خود را گاز گرفتن-از گفتن سخن نا به جا پشیمان شدن-از سخن گفتن خودداری کردن

پا در رکاب-حاضر و آماده

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است

 

خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

بی سر و ته-بی معنی-بی هوده-بی نظم

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر

حضرت فیل-شخصی موهوم با تیروی بسیار زیاد

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

آقبانو(نوعی پارچه‌ی نخی نازک)

اهل آن کار (کار بد)

دلال بازی-به شیوه دلالان از راه مبالغه و دروغ کاری را بزرگ جلوه دادن-واسطه گری
از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

جُستن-چیز گمشده را یافتن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

بغلی-چیز کوچکی که در بغل جا بگیرد-بطری کوچک

چل ستون-شبستان مسجد

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

پابوس-زیارت

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

جامه شور-رختشوی

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

زهره دان-کیسه ی صفرا

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

دبیر-آموزگار دبیرستان-فرد صاحب مقام در یک حرب-وزارت خانه یا سفارت

بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین

خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

 

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

دکمه را انداختن-دکمه ی لباس را بستن

الفرار(گریز، بگریز !)

آبدست-ماهر-استاد

دهنه ی کسی را کشیدن-جلو حرف زدن کسی را گرفتن

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

بی قابلیت-بی ارزش-اندک-مختصر

پُرسه-مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

دُم دار-پر رو-وقیح-دریده

آبِ دندان(حریف ساده)

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

اردک‌پرانی(از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن)

اما-اشکال‌تراشی-ایجاد شبهه

درمانگاه-جای درمان بیمار

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه
 

چای دیشلمه-چای تلخ که با قند یا خرما و مانند این ها بنوشند

ختم شدن-پایان گرفتن

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال
التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده

به بخت خود پشت پا زدن-فرصت مناسبی را از دست دادن-از خوشبختی مسلمی چشم پوشیدن

پاشیر-گودال پای شیر آب

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن

خبر چین-سخن چین-جاسوس

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته

بد اخم-عبوس و ترشرو

 

جار-چلچراغ-شمعدان

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

جیغ و ویغ-داد و فریاد

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

 

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

جاشو-باربر

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

آهو چشم(معشوق، شاهد)

بد اخم-عبوس و ترشرو

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

اختر- گذری-دیدار کوتاه-سرپایی

چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

چال-گودی-حفره

 

تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم

 

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

درخت اگر-امید پوچ و واهی

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

خال-نقطه ی سیاه-لکه

تکلیف شدن-به سن بلوغ رسیدن

ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن

انسان-آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی

پا شدن-از جا برخاستن

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن
تند و تیز- تند تیز

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

آقادایی را جنباندن-حرکتی به خود دادن
بامبه-توسری

آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

دَدَر-بیرون-کوچه

دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن

پَس-ناجور-خراب

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی

روی خود کشیدن-رو کشیدن

 

دیالله-زود باش دیگه !

تُف کار-بچه باز

تُف کار-بچه باز

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

دست و پنجه نرم کردن-گلاویز شدن-جنگیدن

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

به سر دویدن- با سر رفتن

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

پای پس-عوض-تلافی

بخوانید :   کتاب استادی در مذاکره 

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

پادرمیانی کردن-میانجی گری کردن

از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

دزدکی-پنهانی-یواشکی-مخفیانه

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن

بی پیر-آدم بد و تربیت نشده-چیز سخت-کار دشوار

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

دک و پوز-دهان و لب و دندان

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

چیزی شدن-اهمیت و اعتباری پیدا کردن-به جایی رسیدن

آقا چسونه-آدم حقیر و بی ارزش

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

خیک محمد-آدم چاق و فربه

 

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن

ریختن روی دایره-روی داریه ریختن

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

حیوان-نوعی دشنام به کسی که کاری را از روی بی شعوری کند

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن

زردمبو-آدم ضعیف و کم خون-دارای رنگ و روی زرد
چشم گود شدن-لاغر شدن

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

 

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

 

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

در هچل افتادن-دچار درد سر شدن-به درد سر افتادن

 

پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

چار سر-حرف مفت-متلک

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

بد شیر-متقلب-بد جنس

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن

چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود

ریغ-مواد درون امعا و احشا
روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن
دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی
چراغ چشمک زن-چراغی که خاموش و روشن می شود

دایی اوغلی-پسر دایی

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد

توپ و تشر زدن-سخنان درشت به کسی گفتن-بر سر کسی فریاد زدن

چاشت بندی-صبحانه-غذای اندک

 

به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

پا به پا شدن-تردید داشتن

بر ملا شدن-آشکار گشتن

دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

پی آتش آمدن-زیاد نماندن-زود برگشتن

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

 
حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

زدگی-لک یا خرابی در میوه یا پارچه

 

اَتَر زدن-فال بد زدن

تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

بی چیز-تهی دست-فقیر

خشکه-مزد نقدی بدون غذا و لباس-غذای بدون پخت-لباس بدون دوخت

 

بی فک و فامیل-بی کس و کار

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار

خرده ریز-اثاثه ی اندک و کم مصرف-آشغال

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

از سرما چاقو دسته کردن(به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن)

خرکچی-چارپادار

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

چار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

زبان در قفا-زبان پس قفا

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

چله ی تابستان-گرمای سخت

تَخم-مهمل تَخم

بیلاخ نشان دادن-حرف طرف را باور نکردن-شیشکی بستن

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

اجاق(دودمان)

آتش بی‌باد-ظلم-می

انگشت روی چیزی گذاشتن(موضوعی را مورد توجه قرار دادن)

پرت و پلا-تار و مار-پراکنده-بی معنی-مزخرف

 
 

پیش دستی کردن-سبقت گرفتن در انجام کار

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

دست آموز کردن-تربیت کردن

دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند

پا سوخت-پا بد-بد شانس
بر پا شدن-ایجاد شدن
خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن
جور آمدن-اجزای لازم کاری با یکدیگر سازگار آمدن

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

بی خودی-بی دلیل-بی جهت
دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

 
پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

چنگک شدن-چنگ شدن

از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

زیر شلواری-زیر جامه

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد

حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون

داو-نوبت بازی

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی
آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

پاتی کردن-باد دادن خرمن

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده

زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند

دیگ به سر-لو لو

جا زدن-چیزی بدلی را به جای اصلی قالب کردن-خود را به جای دیگری معرفی کردن

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن-بسیار فرودست تر از کسی بودن-اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

چلک بازی-بازی الک دولک
جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی

الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچه‌ی کوچک، سیخ، راست)

 

خارج از حد-بیش از اندازه

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

خل و ول-دیوانه-ساده لوح

این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

بگو مگو-جر و بحث-مشاجره

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

خرجی دادن-دادن پول لازم برای گذران روزانه

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

انگشت‌نگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

چرب دست-ماهر-زبر دست

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

از هول هلیم توی دیگ افتادن-از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

زوراب زدن-برای استفراغ زور زدن ولی چیزی بالا نیاوردن

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

روشن کردن چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از تماشاچیان می گیرند

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

آتشی-تندخو-زودخشم

دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم

خبرنگاری-کار خبرنگار

جاجا-آوازی که با آن مرغ را به لانه اش می رانند

زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

برزخ شدن-ناراحت شدن

خرده خرده-کم کم-رفته رفته

آب آتش مزاج(می سرخ)

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

آدم نچسب(کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند)

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

چغل خوری-سخن چینی

خارشک-مردم آزار-سادیست

پار-فرسوده و اوراق-مجروح

زیر رکاب کشیدن کسی-کسی را مطیع و تابع ساختن

برآمده-بزرگ شده-ورم کرده

بست زدن-کشیدن یک بست تریاک

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

دزد و دغل-نادرست و مکار

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

جاکن کردن-به حرکت درآوردن-کسی را از مقامی دور کردن

بخت-شانس-اقبال-شوهر

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

چراغ-پولی که معرکه گیران درخواست می کنند

دو جین-دوازده تا

اُرس و پرس-پرسش و پاسخ

بار زدن-پر کردن وسیله ی نقلیه از بار-حمل کردن بار

 

راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)
رو به قبله کردن-کسی را که درحال مرگ است رو به قبله خواباندن

آمدن-آغاز به کاری کردن

به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

دست به نقد-بی درنگ-زود-فورن

خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن

تخت سینه-وسط سینه

 

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن-بسیار فرودست تر از کسی بودن-اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن

چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

ریق زدن-ریغ زدن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

 

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن)

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

بز دل-ترسو

دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن

دری وری گفتن-سخنان نامربوط گفتن-چرند و پرند گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

پینکی رفتن-چرت زدن

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

اوقات‌تلخی-ترش‌رویی-عصبانیت

چرمی-از جنس چرم

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز
این سفر-این بار
خیابان گز کردن-ول گشتن

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

آلونک‌نشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند)

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

چشم واسوخته-چشم برتافته

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

پخمه-بی عرضه-خجالتی-ترسو

خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه

رودرواسی-رودربایستی
تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

 
از خشت افتادن-بدنیا آمدن
ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

بر پا-سرپا-استوار-بلند شوید !

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

خرده حساب-طلب مختصر-دشمنی قبلی

حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک

اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

 

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

بمیرم-قربان بروم
دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

این سفر(این بار)

 

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

پینه بسته-دارای پینه-کبره بسته

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

نیروی انجام کاری را داشتن

پاتی کردن-باد دادن خرمن

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

 

جلبی-حقه بازی-فاحشگی

چتوَل-یک چهارم

آستین افشاندن(رقصیدن، انکارنمودن، انعام دادن)

 

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی

دست شما را می بوسد-انجامش به عهده ی شماست

بزرگداشت-احترام-تکریم

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

چشم دوختن-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید

پس بودن هوا-خراب بودن اوضاع-نامناسب بودن وضعیت

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

 
توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

تَخم-مهمل تَخم

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

اله و بله(چنین و چنان)

تر و چسب-بی درنگ-بی معطلی-فرز و چابک

پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

 

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

باربند-جای نهادن و بستن بار

آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

 

ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

خیرات کردن-چیزی را

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

آمدن (چیزی) به کسی(تناسب داشتن (چیزی) به کسی)

به دل خود صابون مالیدن-به خود وعده ی خوش دادن

زبان پس قفا-نوعی گل است

آتش از چشم کسی گرفتن(ترسانیدن)

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن
پیش بها-بیعانه

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

حاملگی-آبستنی

دبه-ظرف-کوزه
دست آموز-تربیت شده-آموخته
بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

پیش بها-بیعانه

به هم زدن دم و دستگاه-سر و سامان دادن-درست کردن-تشکیل دادن

باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است

دل تو ریختن-مضطرب و وحشت زده شدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

آب و تاب(تکلف، لفت و لعاب، تفصیل)

دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

آبجی خاک‌انداز-زن فضول و خبرچین

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن

از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیش‌بینی سخن راندن

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

زمانه بازی کردن-با زبان بازی و چاپلوسی رفتار کردن

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن
خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن