انتقال و توزيع دانش، انتقال سازماني و فناورانهي دادهها، اطلاعات و دانش را دربر ميگيرد. ظرفيت سازمان براي جابجايي دانش، بيانگر قابليت انتقال و به اشتراك گذاشتن قدرت است كه لازمهي موفقيت شركت ميباشد؛ دانش بايد به دقت و به سرعت در سراسر سازمان يا حوزههاي شركت توزيع شود (O’Dell & Grayson, 1999). انتقال دانش میتواند به صورت آگاهانه و ارادای یا ناآگاهانه و غیرارادی انجام پذیرد.
انتقال ارادی دانش در داخل سازمان: دانش ممكن است آگاهانه به طرق مختلف منتقل شود. روشهاي مكتوب شامل ارتباطات فردي از قبيل يادداشتها، گزارشها، تابلو اعلانات و همچنين انواع نشريات داخلي با استفاده از امكانات ويدئويي، صوتي، و چاپ، است. كنفرانسهاي ملي، خلاصه مقالات، آموزش استاد شاگردي و آموزش از طريق مشاوران خارجي يا مشاركت در دورههاي رسمي، فرصتهاي اضافي براي تبادل اطلاعات ارائه ميكنند. چرخش شغلي يا جابجايي نيروي انساني ميتواند براي گسترش دانش در ساير حوزههاي سازمان برنامهريزي شود، گرچه در مقايسه با شركتهاي بزرگ، بسياري از بخشها ممكن است دورههاي كوتاهمدت براي متقاضيان و نيازهاي خاص، ارائه كنند.
انتقال غیرارادی دانش در داخل سازمان: همچنين سازمان ممكن است غيرارادي به شيوههاي متعدد به انتقال دانش مبادرت كند. چرخش در مشاغل يكنواخت، داستآنها و اسطورهها، نيروي كار موقتي و شبكههاي غيررسمي، دانش را به حوزههاي مختلف سازمان منتقل ميكنند. بسياري از يادگيريهاي غيررسمي در قالب وظايف روزمره و اغلب در تعاملات اجتماعي برنامهريزي نشده ميان افراد رخ ميدهد. هر قدر فرايند انتقال ارادي يا برنامهريزي شدهي دانش كمتر باشد، دانش بالقوه بيشتر از دست ميرود (Analoui et al, 2013).
بکارگیری و رواسازی دانش
توانايي شركت براي ارائهي خدمات به مشتري از طريق تشخيص و حل مسأله، نمونهي خوبي از كاربرد و روايي دانش است (استيوارت، ١٩٩٧). شركت به كمك سيستم دانش توسعهيافته، ميتواند بهترين كاركنان خود را در فعاليتهاي اجرايي به كار گرفته تجربيات آنها را در دسترس كل سازمان قرار دهد (Al-Adaileh et al, 2011)..
ارزيابي عملکرد مديريت دانش
مديريت دانش به دليل غیرملموس بودن دانش، پيچيده است (Chua, 2009) و این امر در ارزیابی نتايج مديريت دانش بسیار با اهمیت ميباشد. اين بحث به دليل نياز به اثبات ارزش و شايستگي مديريت دانش در بين كاركنان، مديران و سهامداران بسيار دشوار است. اغلب پژوهشگر ان در جهت تحقق رويكردي كه بتواند از نتايج مالي براي ارزيابي مديريت دانش استفاده كند، كوشيدهاند، در حاليكه نتايج غيرمالي مديريت دانش مانند آموزش، خلاقيت، طراحي محصول جديد و … ناديده گرفته ميشد (Arora, 2002). كارنيرو (2001)، پيشنهاد نمود كه در كنار استفاده از مشخصههاي مالي، سازمانها ميتوانند از مشخصههاي غيرمالي به عنوان معیاری براي ارزيابي نتايج مديريت دانش، استفاده نمايند (Carneiro, 2001). بنابراين، اين مطالعه، نتايج ارزیابی عملكرد مديريت دانش را كه توسط بسياري از پژوهشگران ارائه شده است، مورد بررسي و تجديد نظر قرار ميدهد.
طی سالهای اخیر، ارزیابی عملکرد مدیریت دانش، اهمیت رو به افزایش داشته است. آهن و چانگ (2004)، روششناسی تحلیلی را برای ارزیابی مشارکت دانش در عملکردهای کسب و کار با بهکارگیری محصول و فرایند به عنوان واسطه توسعه دادند (Ahn & Chang, 2004). لی و همکاران (2005) یک شاخص عملکرد مدیریت دانش را برای ارزیابی عملکرد یک شرکت در مدیریت دانش در یک برهه از زمان ارائه کردند. بدین منظور، آنها، یک فرایند گردش دانش را به عنوان وظیفه لجستیک با 5 مؤلفه: ایجاد دانش، گردآوری دانش، تسهیم دانش، بهکارگیری دانش، و درونیسازی دانش تعریف کردند (Lee et al, 2005).
روشهای ارزیابی عملکرد مدیریت دانش در طبقهبندیهای دستاوردهای پژوهش گسترده است. چنانچه گفته شده، توسعه روشها به سبب سوابق، تجربیات پژوهشگران و حوزههای مسأله متنوع است (Alavi & Leidner, 2001). در پژوهشی چن و چن (2005) روشهای ارزیابی مدیریت دانش را در 8 گروه زیر طبقهبندی نمودند: تجریه و تحلیل
کیفی، تجریه و تحلیل کمی، تحلیل شاخص مالی، تحلیل شاخص غیرمالی، تحلیل عملکرد داخلی، تحلیل عملکرد خارجی، تحلیل متمایل به پروژه، و تحلیل متمایل به سازمان (Chen et al, 2009) لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
رتبه بندی استراتژی مدیریت دانش با استفاده از رویکرد تلفیقی ANP و DEMATEL (مطالعه موردی: شهرداری تهران)