مکانیزم کسب عبرت
از دیدگاه قرآن کریم و نهجالبلاغه، نگاهی میتواند عبرت آموز باشد که دارای ویژگیهای لازم باشد ، این ویژگیها باید چه در ناحیه بیننده و چه در مورد وقایع عبرت آموز، رعایت شود .
2-1-1- ویژگیهای عبرت گیرندگان (شرایط لازم جهت نگاه عبرت آمیز)
از دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه، برای آنکه نگاهی عبرت آموز باشد، شرایطی لازم است که باید در بیننده رعایت شود” إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ” [1] آنچه از این روایت استفاده میشود این است که گویا حوادث و رخدادهایی که در عالم پدید میآید، اگر چه هر کس آنان را میبیند، اما پیامهای عبرت آموز آن را تنها عدهای میگیرند. در روایت مذکور، تنها و منحصراً، نظر مؤمن، نظری عبرت آموز دانسته شده است، پس ما یک منظره بیشتر نداریم، که هم مؤمن آن را میبیند و هم غیر مؤمن، ولی تنها، نظر مؤمن عبرت آمیز بوده است، بنابراین در هر چیزی موعظه و عبرت هست، اما تنها برخی میتوانند به آن دست یابند “إنّ فی کُلِّ شیءٍ مُوعِظةٌ و عِبرَةٌ لِذَوی اللُّبّ و الاعتبار”[2] اما نگاه کدام افراد عبرت بین است، صفاتی در قرآن و نهجالبلاغه برای آنان ذکر شده است.
2-1-1-1-توجه و عدم غفلت (اولواالابصار)
اوّل شرط عبرت پذیری آن است که ، شخص غافل نباشد، شنیدن و دیدن در لسان قرآن کریم، به مطلق کسی که دارای حواس بینایی و شنوایی است اطلاق نشده است ” وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُون”[3] بلکه شنوایی و بینایی از دیدگاه قرآن کریم، برای کسانی متصوّر شده است که این عمل همراه با کنشپذیری در شخص بیننده و شنونده همراه باشد. بنابراین از دیدگاه قرآن کریم، اگر دیدن به همراه کنش پذیری نباشد، دیدن صورت نپذیرفته است، قرآن کریم یکی از عوامل کوری و کری یا همان نشنیدن و ندیدن را غفلت میداند “لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ “[4] البته عامل غفلت از یاد خداوند نیز، خودش به خاطر عوامل دیگر به وجود آمده است، از جمله هواپرستی و لذّت طلبی ” أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون”[5] دوست داشتن دنیا “أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ” [6] به هر حال عامل غفلت هر چیزی هم که باشد، این غفلت است که باعث میشود انسان توجّهای به آنچه میبیند و میشنود، نداشته باشد، در حالی که انسان با توجه به شنیدهها و دیدهها و نداشتن غفلت است که میتواند از آنان عبور کرده و به عمق آنان برسد. بنابراین چه بسا بتوان عامل اصلی که در قرآن از آنها تعبیر به نشیدن شده است را ، نشنیدن کلام حق دانست وگرنه همه کسانی که دارای حواس سالم میباشند ، میشنوند، اما در لسان الهی ،گوشی شنوا نامیده میشود که کلام حق را بشنود. نکته این است که کلام حق ویژگیهایی دارد که توسط آن ویژگیها معلوم میشود که کسی شنوا است یا نه. از مهمترین ویژگیهای کلام حق که باعث میشود که شنونده آن شناخته شود و در لسان آیات نیز از او تعبیر به ناشنوا نشود، این است که کلام حق همراه با کنشپذیری در شنوندهاش میباشد، یعنی انسان در درون خود در برابر آن کلام حالت انفعال دارد و این حالت انفعال باعث جای گیری کلام در دل و ذهن شنونده و پذیرش کلام شده است ” قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً “[7] همانطور که در آیه میبینیم، از آنجا که علم حق است ابتداء حالت کُنش پذیری دارد که معلومات دیگر باعث ایجاد این فضای کُنشی شده است، همان روشی که پیامبر اسلام نیز به عنوان یک مربی از این روش بهره برد”هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين”[8]یعنی برای علم آموزی در آنها ابتداء حالت کنش پذیری را از طریق تلاوت آیات و تزکیه مخاطبان بالا برد و سپس به تعلیم آنان پرداخت. برای توضیح بیشتر میتوان گفت : حق همان حالت تطبیق است که باعث شهادت انسان ها میشود، یعنی انسان به عنوان کسی که صاحب عقل است، هنگامی که از طریق حواس خود اطلاعاتی را کسب میکند، با عقل خویش به تحلیل و تطبیق بین دادهها و مفاهیم ذهنی خود با عالم خارج میپردازد ، در همین تحلیل دادهها و تطبیق بین آنها و عالم خارج است که کنش پذیری فعلیت مییابد، چرا که با تحلیل روابط بین مفاهیم ذهنی و ارتباط آنان با عالم خارج است که مفاهیم و اطلاعات جدیدی کشف شده و از طرفی ذهن به دنبال ارتباط بین آن مفاهیم کشف شده جدید با مفاهیم قبلی و عالم خارج میگردد ، و در نتیجه شدّت یافتن این حالت کُنش پذیری است که جستجوی انسانها برای یافتن مجهولاتشان بیشتر شده و انسان از حالت غفلت خارج میشود، چرا که دائم در دل و جانش حالت کنش پذیری فّعال است و در نتیجهی فعلیّت آن ، هیچگاه غافل نبوده است “الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً”[9]در آیه اشاره دارد که علّت اصلی اینکه عدّهای توانایی شنیدن را ندارند این است که حالت کُنش پذیریی ندارند ، و عدم کنش پذیری آنان ناشی شده از اینکه به تحلیل صحیحی از ارتباط بین مفاهیم ذهنی و عالم خارج در گذشته دست نیافته اند و بین عالم خارج که توسط حواس درک میشود” الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ” و تحلیل ذهنی که باعث یادآوری ارتباط بین دادهها و عالم خارج میشود که از آن تحلیل ذهنی با”عَنْ ذِكْرِي”تعبیر شده است، فاصله افتاده است” فِي غِطاءٍ”. در نتیجهی نداشتن حالت کُنش پذیری است که آنان توانایی شنیدن کلام حق را نداشته “وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً” و این امر باعث غفلت آنها شده است.
[1] صبحی صالح، پیشین، حکمت36، ص539.
[2] آمدی تمیمی عبدالواحد، غررالحکم، ص218.
[3] سوره انفال(8) ، آیه21 .
[4] سوره اعراف(7)، آیه179.
[5] سوره جاثیه(45)، آیه23
[6]. سوره نحل(16)، آیه 108.
[7] سوره طه(20)، آیه114.
[8] سوره جمعه(62)، آیه2.
[9] سوره کهف(18)، آیه101.
لينک جزييات بيشتر و دانلود اين پايان نامه:
عبرت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه و آثار تربیتی آن