فصل دوم
مروری بر پژوهشهای پیشین
۲-۱- انتقال پیام در پاسخ به تنش فلزات سنگین
پاسخ به تنش فلزات سنگین شامل یک شبکه انتقال پیام پیچیده است که به محض ورود فلز سنگین به درون سلول، سنتز پروتئینهای مرتبط با تنش و عوامل رونویسی ژنهای پاسخ دهنده در مقابل تنش فعال میشود (Maksymiec, 2007). مسیرهای انتقال پیام شامل سیستم کلسیم/کالمادولین، هورمونها، تنش اکسیداتیو و فسفریلاسیون پروتئین کینازهای القاء شونده بوسیله میتوژن (MAPK) هست که همه موارد ذکر شده باعث فعال شدن ژنهای مرتبط با تنش میشوند. مسیرهای پیام دهی مختلفی ممکن است در پاسخ به تنش فلزات سنگین مختلف مورد استفاده قرار گیرند (Dalcorso et al., 2010).
۲-۱- ۱- سیستم کلسیم/کالمادولین[۶]
میزان کلسیم در پاسخ به برخی از عوامل تنش غیر زنده شامل افزایش دما، تنش اسمزی، تنش اکسیداتیو، کمبود اکسیژن و تنش مکانیکی افزایش مییابد (Knight, 1999). افزایش بیش از حد فلزات سنگین باعث ایجاد تغییر در کانالهای ورود کلسیم میشود و در نتیجه باعث افزایش جریان کلسیم به داخل سلول میشود. کلسیم داخل سلول همراه با کالمادولین باعث انتقال پیام برای تنظیم بیان ژنهای مؤثر در انتقال و متابولیسم فلزات سنگین و تحمل نسبت به این فلزات میشود (Yang and Poovaiah, 2003). با افزایش سطح کلسیم درون سلول مشاهده شده است که گیاهانی که در معرض کادمیوم قرار گرفتهاند میزان کلسیم درون سلول آنها افزایش یافته که در نتیجه آن اثر مخرب فلز در آنها کمتر بوده است. سیستم کلسیم/کالمادولین همچنین در پاسخ به سمیت سایر فلزات مانند نیکل و سرب نقش دارد. گیاهان تنباکو تراریخته حاوی ژن NtCBP4 در مقابل سطوح بالای نیکل تحمل بیشتری نسبت به گیاهان نوع غیر تراریخته از خود نشان دادند و سرب بیشتری در خود انباشته کردند (Arazi et al. 1999).
۲-۱-۲- نقش هورمونها
هورمونها در بسیاری از فعالیتهای فیزیولوژیک از جمله در سازگاری به تنشهای غیر زنده مانند فلزات سنگین نقش دارند. افزایش هورمونها باعث القای بیان ژنهای مؤثر در تحمل نسبت به فلزات سنگین میشود (Peleg and Blumwald, 2011). برای مثال در گیاهانی که در معرض سطوح مختلف کادمیوم، مس، آهن و روی قرار گرفتند سطح بالایی از اتیلن[۷] تولید شده است (Maksymiec, 2007). مس و روی باعث افزایش تراکم جاسمونیک اسید[۸] در Phaseolus coccineus (Maksymiec et al., 2005) و همچنین مس باعث تراکم این هورمون در برنج و آرابیدوپسیس شده است (Rakwall et al., 1996). یکی از هورمونهایی که در پاسخ به تنش فلزات سنگین نقش دارد سالسیلیک اسید است. نشان داده شده است که با افزایش سطوح مختلف سالسیلیک اسید در ریشه گیاهان جویی که در معرض کادمیوم قرار گرفته بودند، توانایی سالسیلیک اسید در محافظت ریشهها از پراکسیداسیون چربی ناشی از سمیت کادمیوم، افزایش یافت (Metwally et al., 2003).
۲-۱-۳- تنش اکسیداتیو
یکی از پیامدهای عمده تجمع فلزات سنگین تولید گونههای فعال اکسیژن است که باعث افزایش آسیب به گیاه میشود. تنش اکسیداتیو در نتیجه عوامل محیطی گوناگونی اتفاق میافتد (Scafer and Buettner, 2001). تنش اکسیداتیو در بدترین حالت، موجب وارد آمدن خسارت به مولکولهای حیاتی سلول میشود که ممکن است باعث مرگ سلولی شود. تنش اکسیداتیو طیفی از پاسخهای دفاعی سلولی را القا میکند که در برابر تنشهای گوناگون از سلول محافظت میکنند، به طوری که این پاسخها ممکن است عامل اصلی سازگار شدن و تحمل به تنشهای مختلف باشند. گونههای فعال اکسیژن مانند H2O2 به دلیل تغییر در واکنشهای اکسید و احیای سلولی، در سلولهای گیاهی به عنوان پیام عمل میکنند و از این طریق فرایندهای سلولی را که ممکن است مستقیم یا غیر مستقیم در پاسخ به تنش نقش داشته باشند کنترل و تنظیم میکند (Scandalios, 2002). فلزات سنگینی از قبیل کادمیوم میتوانند مستقیماً از طریق واکنشهای فنتون و هابر- وایس تولید گونههای فعال اکسیژن کنند و تأثیر غیر مستقیم روی آنزیمهای آنتی اکسیدانی داشته باشند (Romero-Puertas et al., 2007). مطالعات نشان میدهد هنگامی که آرابیدوپسیس در معرض مس و کادمیوم (Maksymiec and Krupa, 2006) و همچنین گوجه فرنگی در معرض جیوه (Cho and Park, 2000) قرار میگیرد تولید H2O2 افزایش مییابد. این افزایش H2O2 باعث فعال شدن مکانیزمهای آنتی اکسیدانی و تولید آنتی اکسیدانها میشود.
۲-۱-۴- مسیر MAPK
مسیر MAPK در گیاهان در هر دو نوع تنشهای زنده و غیر زنده از قبیل افزایش دما و تنش فلزات سنگین و خشکی نقش دارد (He et al., 1999). مسیر MAPK متشکل از یک MAPKKK است که MAPKK را با فسفریله کردن بنیانهای سرین یا ترئونین موجود در بخش کاتالیتیک آن فعال میسازد. MAPKK فعال شده با فسفریله کردن هر دو ترئونین و تیروزین موجود در MAPK، موجب فعال شدن آن میشود. MAPKهای گیاهی در پیام دهی، تقسیم سلولی، هورمونها و تنشهای زنده و غیر زنده نقش دارند. مسیر MAPK واحدهای انتقال علائم درون سلولی هستند که انتقال پیام را از سطح سلول به هسته انجام میدهند (Kaur and Gupta, 2005). پیامهای محیطی در ابتدا بوسیله گیرندههای خاصی دریافت میشوند که بدنبال دریافت این علائم، زنجیرهای برای انتقال علائم در درون سلول شروع و در بسیاری موارد عوامل رونویسی هستهای برای القا بیان مجموعه خاصی از ژنها، فعال میشود (Kaur and Gupta, 2005). گزارشات نشان میدهد که چهار ایزوفرم از ژن MAPK در گیاهچه تیمار شده با مس یا کادمیوم فعال هستند (Jonak et al., 2004) همچنین مشاهده شده است که ایزوفرمهای این ژن در برنج تیمار شده با کادمیوم نیز فعال میشود (Yeh et al., 2004).
۲-۲- انواع پمپهای ATPase
پمپهای ATPase غشایی به طور کلی به سه گروه ATPase نوع P، ATPase نوعV و ATPase نوع F تقسیم میشوند. از دیدگاه فیزیولوژیک پروتئینهای ATPase نوع P، یک خانوادهی مهم و بزرگ از پروتئینهای غشای پلاسمایی هستند که با هیدرولیز ATP انتقال فعال کاتیونها یا ترکیبات فسفولیپیدی از میان غشای پلاسمایی را تسهیل میکنند (Morsomme and Boutry, 2003). یکی از مهمترین پمپهای غشای پلاسمایی پمپ H+-ATPase است. این پمپ متعلق به خانواده بزرگ ATPaseهای نوع P است. این خانواده بزرگ از ۴۶ ژن در آرابیدوپسیس و ۴۳ ژن در برنج تشکیل شده است (Baxter et al. 2003). ژنهای رمزکنندهی پمپ پروتون غشای پلاسمایی برای اولین بار از قارچها و گیاهان جداسازی و همسانه[۹] شدند (Pardo and Serrano, 1989). ژنهای ATPase نوع P به ۱۰ شاخهی فیلوژنتیک تقسیم شدهاند، که شش شاخه در گیاهان یافت شده است. این شش شاخه عبارتند از پمپهای پروتونی (زیر خانوادهی P3A)، پمپهای فلزات سنگین (زیرخانوادهی P1B)، Ca2+-ATPase دستگاه گلژی (زیرخانوادهی P2A)، Ca2+-ATPaseخود بازدارنده[۱۰] (زیرخانوادهی P2B)، ATPase آمینوفسفولیپید فعال (زیرخانوادهیP4 ) و ATPase نوع P5 (Duby and Boutry, 2009).
H+-ATPase های غشای پلاسمایی انتقال دهنده H+ هستند، پروتونها را به بیرون سلول پمپ میکنند و موجب ایجاد شیب الکتروشیمیایی در دو سوی غشای پلاسمایی میشوند. پمپ پروتونی H+-ATPase غشای پلاسمایی، نیروی محرک پروتونی[۱۱] را در عرض غشای پلاسمایی ایجاد میکند که برای انتقال ثانویه که انجام آن به نیروی محرک پروتونی وابسته است، لازم است (Palmgren, 2001). H+– ATPase غشای پلاسمایی فقط در گیاهان و قارچها یافت شده است. تمامی ATPaseهای انتقالی نوع P دارای شباهتهایی در توالی اسیدآمینهای خود، به خصوص در نزدیکی اسید آمینهی آسپارتات که متحمل فسفوریلاسیون میشود، بوده و همگی به ترکیبات وانادات حساس هستند (Boutry and Morsomme, 1999).
دستهی متفاوت دیگری از ATPaseهای انتقالدهندهی پروتون، مسئول اسیدی نمودن اندامکهای داخل سلولی در بسیاری از موجودات زنده میباشند. واکوئلهای موجود در قارچها و گیاهان آلی دارای pH بین ۳ تا ۶ هستند در حالی که pH سیتوزولی برابر ۵/۷ است، این اختلاف، حاصل عمل پمپهای پروتونی ATPase نوع V (واکوئولی) و پیروفسفاتاز میباشد. پمپهای پروتونی ATPase نوع واکوئلی مسئول اسیدی نمودن لیزوزومها، دستگاه گلژی و وزیکولهای ترشحی سلولهای حیوانی هم هستند (Boutry et al., 2003). از نظر ساختمانی ATPase نوع واکوئلی ارتباطی با انواع P نداشته و توسط وانادات مهار نمیشود و دچار فسفوریلاسیون و دفسفوریلاسیون چرخهای نیز نمیشود. از نظر ساختمانی و احتمالاً مکانیزم، پمپهای پروتونی ATPase نوع واکوئلی با خانوادهی سوم پمپهای پروتونی، یعنی ATPase نوع F شباهت دارند (Boutry and Morsomme, 1999).
۲-۳- H+-ATPase و تحمل تنش شوری
تنش شوری یک تنش غیر زنده پیچیده است که در آن هر دو جزء یونی و اسمزی دخالت دارند. امروزه مشخص شده است که پمپ پروتونی H+-ATPase غشای پلاسمایی در مکانیزمهای تحمل تنش شوری شرکت دارد. نمک برای سلولهای گیاهی سمی است. برای جلوگیری از تجمع آن در سیتوزول، گیاهان دارای مکانیزمهای پیشرفته در انتقال ثانویه هستند (Boutry and Morsomme, 1999). از جمله راهکارهایی که گیاهان برای جلوگیری از تجمع Na+ در سیتوزول استفاده میکنند، میتوان به کاهش ورود Na+، انباشت واکوئلی Na+ به وسیله آنتیپورترNa+/H+ واکوئلی مانند AtNHX1 و AtNHX2 در غشای تونوپلاست آرابیدوپسیس و نیز انتقال Na+ به خارج از سلول از طریق آنتیپورتر Na+/H+ غشای پلاسمایی اشاره کرد (Boutry and Morsomme, 1999). بسیاری از انتقالدهندهها به صورت سیمپورتر یا آنتیپورتر با پروتون کار میکنند، مانند آنتیپورترهای Na+/H+ غشایپلاسمایی که در انتقال Na+ به خارج از سیتوزول در تنش شوری دخالت دارند و انرژی لازم برای فعالیت خود را از فعالیت پمپ H+-ATPaseغشای پلاسمایی بدست میآورند (Boutry and Morsomme, 1999).
مشخص شده است که در برنج جهش یافته متحمل به شوری میزان بیان ژن رمز کننده H+-ATPas غشای پلاسمایی (ژن OSA3) در ریشهها نسبت به تیپ وحشی بیشتر است (Zhang et al. 1999). کنترل حرکت یون از دو سوی غشای پلاسمایی و تونوپلاست برای پایین نگه داشتن غلظت Na+ در سیتوزول، عامل کلیدی سلول برای تحمل تنش شوری است. تنظیم غلظت یونها در دو سوی غشای پلاسمایی از طریق شیب الکتروشیمیایی تولید شده به وسیلهی H+-ATPase غشای پلاسمایی انجام میشود. فعالیت H+-ATPase غشای پلاسمایی به وسیلهی نور، هورمونها، تغییرات تورژسانس سلولی و نیز کلرید سدیم تنظیم میشود. زمانی که گیاه تحت تنش شوری قرار میگیرد برای تراوش نمک اضافی از سیتوزول به وسیلهی آنتیپورترNa+/H+ غشای پلاسمایی نیاز به نیروی محرک پروتونی دارد، که این نیروی محرک به وسیلهی H+-ATPase غشای پلاسمایی فراهم میشود، به گونهای که H+ را خلاف شیب غلظت به خارج سیتوزول پمپ میکند و آنتیپورتر Na+/H+ غشای پلاسمایی از این شیب پروتونی برای انتقال Na+ به خارج سیتوزول استفاده میکند (Boutry and Morsomme, 1999). امروزه طی تحقیقاتی مشخص شده است که پمپ پروتونی غشای پلاسمایی در گیاهان هالوفیت تحت تنش شوری غیر فعال نمیشود اما در سایر گیاهان از فعالیت آن کم میشود (Muramatsu et al., 2002).
سیبل[۱۲] و همکاران (۲۰۰۵) نقش پمپپروتونی غشای پلاسمایی در واکنش گیاهان به تنش شوری در یونجه چند ساله Medicago arborea و گونه نزدیک به آن Medicago citrina را مورد بررسی قرار دادند. نتیجه این بررسی نشان داد که ممانعت از تثبیت CO2و رشد برگها در M. arborea بیشتر از M. citrina صورت میگیرد. جداسازی غشای پلاسمایی خالص شده و کمی کردن پروتئین H+-ATPase به وسیله آنالیزهای وسترن بلات نشاندهنده افزایش فعالیت پمپ پروتونی تحت شرایط تنش شوری در برگهای در حال گسترش و یا برگهای گسترش یافته M. citrina بود در حالی که هیچ تفاوتی در برگهای در حال گسترش و گسترش یافته M.arborea مشاهده نشد. افزایش بیان H+-ATPase غشای پلاسمایی در گسترش برگها و تبادل یونی در گیاهان تحت تنش شوری مؤثر ذکر شده است.
۲-۴- H+-ATPase و تحمل تنش فلزات سنگین
هنگامی که سلولهای زنده در معرض فلزات سنگین قرار میگیرند، غشای پلاسمایی به عنوان اولین مانع برای حرکت یونهای فلزی به داخل سیتوپلاسم میباشد (Morsomme and Boutry, 2000). مشاهده شده است که فلزات باعث آسیب به غشای پلاسمایی میشوند. یونهای فلزی به آسانی به گروههای سولفیدریل پروتئینها و گروههای هیدروکسیل فسفولیپیدها متصل میشوند (Devi and Prasad, 1999). همچنین میتوانند جایگزین یونهای کلسیم در غشای سلولی شده و باعث اختلال در غشای پلاسمایی و تعادل یونی سلول میشوند (Breckle and Kahle, 1992). تعدادی از گزارشات نشان میدهد که فعالیت پمپ پروتونی غشای پلاسمایی تحت تنش فلزات سنگینی مانند (کادمیوم، مس و نیکل) تغییر میکند. اثر فلزات سنگین روی فعالیت H+– ATPase غشای پلاسمایی بستگی به مدت زمان قرار گرفتن گیاه در معرض فلزات، نوع و غلظت فلز و همچنین گونهی گیاه دارد. در ریشههای خیار تیمار شده با کادمیوم و مس و همچنین ریشههای یولاف تیمار شده با Mμ ۱۰۰ کادمیوم فعالیت H+-ATPase غشای پلاسمایی کم شده است (Astolfi et al., 2003؛Janicka- Russak et al., 2008 ). تأثیر مشابهای در ذرت تیمار شده با کادمیوم برای ۴ روز مشاهده شده است (Astolfi et al., 2005). در برنج تیمار شده برای ۵ یا ۱۰ روز با Mμ ۱۰۰ کادمیوم و مس افزایش فعالیت این پمپ گزارش شده است (Ros et al., 1992). تیمار گیاه برنج برای مدت ۵ یا ۱۰ روز با Mμ ۱۰۰ و Mμ ۵۰۰ نیکل باعث تحریک فعالیت این پمپ در ساقه آن شده است (Ros et al., 1992). همچنین بیان ژن CsHA3 که رمز کننده یک پمپ غشای پروتونی در خیار است، تحت تنش Mμ ۱۰۰ کادمیوم در ریشه خیار کاهش یافته است (Janicka- Russak et al., 2008).
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- جمع آوری نمونههای گیاهی
بذور گیاه A. littoralis از منطقهی پل فسا واقع در جنوب شهر شیراز جمعآوری و در گلخانه بخش زراعت و اصلاح نباتات دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز کشت شدند. برگ گیاهان رشد کرده در گلخانه جدا شده و در نیتروژن مایع منجمد و سپس به آزمایشگاه منتقل و تا زمان انجام آزمایش، در C °۸۰- نگهداری شدند.
۳-۲- کاشت بذرها
بذرهای گیاه A. littoralis با محلول هیپوکلریت سدیم ۵/۲٪ به مدت ۱۵ دقیقه ضد عفونی شدند و سپس بذرها با آب اتوکلاو شده شسته شدند. بعد از آن بذرها به پتری
دیشهای استریل شده حاوی کاغذ صافی منتقل شدند و در دمای ۴ درجه سانتیگراد به مدت ۷۲ ساعت نگهداری شدند تا جوانه زنی بذرها یکنواخت صورت گیرد. پتری دیشها به اتاقک رشد تحت شرایط ۱۶ ساعت نور و ۸ ساعت تاریکی با دمای ۲۵ درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی ۵۰% منتقل شدند و سپس بعد از ۱۲ روز که از جوانه زنی بذرها گذشت آنها را به گلدانهایی که با ۳۰۰ گرم پرلیت[۱۳] پر شده بودند و قبل از کشت با ۱ لیتر محلول
هوگلند[۱۴] جدول ( ۳-۱) با ۶ – ۵/۵pH= اشباع شده بود منتقل شدند. پس از کشت گیاهچهها در گلدان هر ۳ روز یک بار با محلول هوگلند به میزانml 250 به طور یکنواخت آبیاری شدند.
شکل ۳-۱- گیاه رشد کرده A. littoralis درون پرلیت پس از ۲ ماه.
۳-۳- اعمال تیمار
پس از دو ماه تیمارهای NaCl, AgNO3, HgCl2, Pb(NO3) ۲ هر کدام در دو سطح اعمال شدند جدول (۳-۲). سپس از برگ گیاهان در چهار بازه زمانی (۰، ۶، ۴۸ و ۷۲ ساعت) نمونه برداری انجام شد. جهت بررسی مورفولوژیک بعد از اعمال تیمارها از هر گلدان به طور تصادفی چند گیاه برداشت شد و طول و وزن ریشه و ساقه و گیاه کامل اندازه گیری شد.
شکل ۳-۲- اندازه گیاه A. littoralis پس از دو ماه بدون اعمال تیمار.
۳ -۴- محلول هوگلند
در این تحقیق برای آبیاری گیاهان از محلول هوگلند که دارای عناصر کم مصرف و پر مصرف مورد نیاز گیاه است با pH حدود پنج تا شش استفاده شد.
جدول ۳-۱- عناصر تشکیل دهنده محلول هوگلند.
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |