براساس یافتههای محققان زنان در مقایسه یا مردان بیش تر از وقایع جنایی و همچنین تجربیات بزه دیدگی خود گفتگو میکنند، علاوه بر این چنان چه آنها خبر جنایی مورد توجهی را مطالعه و یا از آن باخبر شوند، در ۷۰ درصد از موارد آن را در خانواده یا در میان دوستان نزدیک خود بازگو خواهند کرد. [۲۹۹]
هـ – نظریه اعمال روزمره و ترس از جرم زنان
مطابق رهیافت شیوه زندگی، علل بزهدیدگی برخی افراد شیوه زیستن آنهاست که آنها را در معرض تهاجم بیشتری قرار میدهد. رفت و آمد در هنگام شب، همنشینی و مجاورت با بزهکاران، حضور در مکانهای نامناسب و فاقد امنیت و نظارت، در شهرهای بزرگ از شیوههای زندگی است که نرخ بزه دیدگی زنان را افزایش می دهد. برای مثال؛ تجاوز و سرقت در فصل گرم سال بیش تر است، زیرا در طول فصل گرم سال زنان وقت زیادی را در بیرون از خانه میگذرانند در نتیجه بزه کاران فرصت و موقعیت بیش تری برای حملات جنسی به زنان پیدا میکنند، علاوه بر این موقعی که خارج از خانه هستند احتمال زیادی وجود دارد که پنجرهها را باز گذارند و نرخ سرقت از منازل نیز افزایش یابد.
از نگاه نظریه اعمال روزمره زنان به دلیل وضعیت ظاهری و روحی خاص خود همواره در معرض قربانی شدن قرار دارند. طبق این نظریه، جنس زن ماهیتاً دارای خصوصیاتی است که او را در معرض خطر قرار می دهد. [۳۰۰]
و- بازتاب رسانه ای و ترس از جرم زنان
رسانههای گروهی میتوانند رویدادها و وقایعی را مهم تعریف نموده و افکار عمومی را متوجه آن نمایند و یا بر عکس موضوعات مهم را فاقد ارزش و اعتبار نشان دهند. البته میزان اثر بخشی رسانهها بر مخاطبان به عواملی مانند سن، جنس، وضعیت اجتماعی و اقتصادی افراد بستگی دارد. رسانهها گاه ترس غیر عقلانی را از طریق افراط در پوشش خبری جرایم ایجاد میکنند. حضور وسیع رسانهها و گزارشهای خود درباره جرایم این پنداشت را در شهروندان به وجود می آورد که جرایم در حال رشد است و به این ترتیب بر حضور استفاده آنان از مکانهای عمومی و خصوصی تأثیر میگذارد. در جوامعی که زنان آن بخش وسیعی از اوقات فراغت خود را صرف استفاده از رسانههای جمعی میکنند، ترس از جرم در میان زنان گسترش خواهد یافت.
کانل بر آن است که یکی از معیارهای انتخاب خبر، جنسیت است و نمایش جنسیت در رسانهها موجب تولید یک سری از الگوهای رفتاری میشود که ممکن است نمایش خشونت علیه زنان، یک راه مناسب برای اثبات مردانگی در موقعیت خاص باشد. میتوان گفت رسانه از زبانی برای بیان اخبار حوادث استفاده میکند که نشان دهنده خشونت مردان علیه زنان است. چنین بیانی ترس از جرم زنان را افزایش می دهد و باعث محدودیتهای فعالیت آنها خواهد شد. [۳۰۱]
براساس بررسیهای به عمل آمده، رسانههای جمعی به ویژه مطبوعات، جرمهایی را که ماهیت جنسی دارند، بیشتر گزارش میدهند و از این طریق تصاویر کلی جرم را به طور تحریف شده به مردم عرضه میکنند. نکته قابل تأمل این امر است که به استناد این گزارشها، مطبوعات، به طور مستمر جنسیت را با خشونت مرتبط میکنند و این مسأله همچنان که در یکی از نتایج تحقیق «سنجش میزان تأثیر نشریات زرد در کاهش احساس امنیت و سلامت روانی زنان تهران» به دست آمد، عواقب زیر را برای زنان به بار خواهد آورد :
- تقلیل میزان اعتماد زنان به دیگران؛
- افزایش وحشت از وقوع حوادث و اتفاقات ناگوار برای آنها؛
- ترس و وحشت از مورد حمله و تجاوز قرارگرفتن؛
- افزایش ترس زنان از افراد شرور. [۳۰۲]
یافتههای پژوهش دالِر بیان گر این امر است که بازنمایی ترس از جرم بیشتر در اخبار جرایم جنسی اتفاق می افتد تا جرایمی مانند سرقت و آدمکشی. در اخبار حوادث سه ویژگی بارز از بازنمایی ترس قابل مشاهده است:
نخست آن که زنان احساس ناامنی بیش تری هم در جامعه و هم در خانه خود میکنند؛ دوم آن که پلیس جرایم علیه زنان را در مقایسه با سایر جرایم بیشتر به اطلاع عموم میرساند؛ سوم، بزهکاران جنسی افرادی معرفی میشوند که عموماً توانایی دست کشیدن از رفتار شان را نداشته و بسیار خطرناک تر از سایر مجرمان هستند. از این رو جرایم جنسی به صورت ذاتی و طبیعی دارای ارزش خبری است؛ زیرا این اخبار باعث هیجان بیشتری میشود. در این میان بسیاری از فمنیستها با نگاهی انتقادی از افزایش ترس در میان زنان به وسیله رسانهها بحث و گفت و گو میکنند. به اعتقاد آنها اختلاف در میزان ترس زنان و مردان بیان گر آن است که زنان تصویر ترسناک تری از بزه دیدگی دارند، این تصویری است که رسانهها با القای ترس از افراد غریبه و یا اماکن عمومی به آن دامن میزنند. در مطالعات انجام شده درباره نقش رسانهها، زنان عامل افزایش ترس از جرم را رسانهها معرفی کرده اند. [۳۰۳]
فردین علیخواه و مریم ربیعی در تحقیقی با عنوان «زنان و ترس از جرم در فضای شهری» ثابت کردند که حدود ۶۰ درصد از زنان پاسخگو به سوالات آنها با شنیدن یا خواندن اخبار جرایم و جنایات دچار ترس و دلهره میشوند. [۳۰۴] رسانهها آنگونه که هیل[۳۰۵] میگوید، نوعی سوء گیری ذهنی در زنان ایجاد میکنند که بر مبنای آن جهانی که در آن زندگی میکنند دنیای ناامن و پر مخاطره جلوه میکند و هر لحظه
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |
ممکن است آنها قربانی یورش، تجاوز و آزار شوند. [۳۰۶]
بند دوم ) نظریههای محیطی پیرامون ترس از جرم زنان
الف- کیفیت فضاهای شهری
در مطالعاتی که در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط اسکار نیومن انجام شد، به برخی عوامل فیزیکی که در ایجاد ترس از محیط یا وقوع جرم ارتباط نزدیک دارد، اشاره شده است. تئوری فضاهای قابل دفاع عواملی چون ایجاد قلمرو مناسب، احساس تعلق به فضا، امکان وجود نظارت طبیعی از داخل ساختمان به فضای خارجی و بهبود شرایط فیزیکی محل سکونت را راه حل مقابله با ترس میداند.
مکانهای شهری، محل وقوع اتفاقات بسیاری است. رشد سریع و ناگهانی شهرها، تفاوتهای غیر منصفانه بین کشورها، بیعدالتی، مرگ آرامش و نشاط، مرگ هوای سالم و عرصه عمومی، عدم احساس امنیت برای زنان را به وجود آورده است. گسترش بی رویه مناطق حاشیه نشین، تفاوت در ارائه خدمات عمومی و توزیع ناعادلانه امکانات دفاعی به خصوص برای شهروندان زن، نشان میدهد که تنها یک مدیریت شهری کارآمد با نگاه برابری خواهانه به تمام شهروندان می تواند به ایجاد تعادل و توازن و امنیت شهری بینجامد. شهرها بدون زنان ساخته شده اند و بدون زنان بی رویه رشد میکنند چرا که در برنامه ریزی شهرها زنان مشارکت ندارند. [۳۰۷]
خصوصیات برخی از فضاهای شهری به گونهای است که زمینه ترس بیشتری را فراهم میکند. عدم وجود نور کافی در خیابانها، خوابیدن افرادی بی سرپناه و معتاد در کنار خیابان و نبود پیاده رو در اتوبانها از آن جمله اند. بر اساس نظریه فضاهای قابل دفاع، فضاهایی که امکان دیدن و دیده شدن در آنها بیش تر باشد و در ضمن امکان کمی برای فرار فراهم آورد، پتانسیل کمتری برای فعالیت مجرمان فراهم می آورند. از این رو برای مثال استدلال میشود که دیوارها و پرچینها می توانند به عنوان موانع فیزیکی تلقی شوند و حس ناامنی را افزایش دهند در حالی که وجود نشانهای که حاکی از نظارت مردم بر محله باشد می تواند حس امنیت را افزایش دهد. [۳۰۸]
ب- بی نظمیهای فیزیکی و اجتماعی
ویلسون و کلینگ صاحبان نظریه پنجرههای شکسته معتقدند محلههایی که در آنها نشانههایی از بی توجهی و خرابی وجود دارد، حاکی از آن است که ساکنین آن محله احساس آسیب پذیری بیش تری دارند و قصد دارند از حضور، مشارکت و محافظت از اجتماع، خود را کنار بکشند. کمبود امنیت، در معرض خطر بودن و ترس از قربانی شدن، استفاده از قلمرو فضای عمومی و خلق فضاهای شهری موفق را مورد تهدید قرار می دهد. در جایی که مردم احساس عدم امنیت میکنند یا میترسند، کیفیت فضای عمومی تنزل میکند. عدم استفاده از بعضی فضاها گاهی مربوط به ترس از حضور در آن است. کوچههای تاریک، فضاهای خلوت یا خیلی شلوغ که با افراد شرور پر شدهاند و همچنین فضاهایی که اتفاقات خاصی در آن ممکن است رخ دهد از جمله این فضاها هستند.
از دیگر نظریات مطرح شده که میتوان برای تبیین ترس از جرم استفاده نمود، نظریه مایک دیویس[۳۰۹] است که به تبعیت از مدل دوایر هم مرکز برگس آن را «بوم شناسی ترس» می نامد. نظریات مبتنی بر بوم شناسی به تأثیر ساختار فیزیکی محیط بر ترس از جرم میپردازد. تصور مایک دیویس از بوم شناسی ترس بیان گراین است که چگونه ادراکات ناشی از جرم، کنش متقابل اجتماعی و رفتار در شهر را تحت تأثیر قرار می دهد و شکل جدید شهری را میسازد. [۳۱۰]
به طور کلی مردان احساس مثبتتری در مورد امنیت محیط خودشان نسبت به زنان دارند. هم مردان و هم زنان در تاریکی احساس ناامنی دارند اما تأثیر ترس از جرم در رفتار و حالات زنان و دیگر گروههای آسیب پذیر اجتماعی و اقتصادی شدیدتر است. اثراتی نظیر این که تحرک زنان را محدود میکند. در این فرایند آنها از فعالیت اقتصادی و اجتماعی نظیر کارکردن تا شب هنگام یا شغلهایی که شیفتی هستند و یا کلاسهای عصر گاهی و نظایر آن مستثنی میشوند و البته در این گونه موارد همواره زنان فقیر بیش تر قرانی جنایت و ترس ناشی از آن میشوند.[۳۱۱]
بر این اساس بسیاری از صاحب نظران بر این عقیده اند که با دستگاری فضاها و تلطیف آن میتوان احساس امنیت را در زنان زیاد کرد.
مبحث دوم : راهبردهای پلیس برای کاهش ترس از بزه دیدگی در میان زنان
نخستین خاستگاه احساس امنیت، خانه است. در این مکان است که کودکان به واسطه مراقبت و حمالتهای بی دریغ والدین به ویژه مادر، درمیابند که دنیای اطرف عاری از خطر و تهدید است. زمانی که یک زن، احساس نا امنی کند، نا امنی او بی واسطه به سایر اعضای خانواده نیز منتقل خواهد شد. بنابراین با توجه به اهمیت نقش زنان در خانواده و حضور همه جانبه آنها در اجتماع، ضروری است که زنان به طور ویژه مورد حمایت همگان اعم از نهادهای انتظامی و اجتماعی قرار گیرند و سازمانهای پلیس در چارچوب وظایف و مأموریتهای خویش با اجرای ظرحهای مختلف از آنها حفاظت کرده و احساس امنیت آنها را افزایش دهند.
گفتار نخست : استخدام نیروی زن در سازمانهای پلیسی
از آنجا که نیمی از جمعیت کشور از زنان تشکیل میشود که در تمامی عرصههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و. . . حضور فعال دارند و همچنین یکی از اقشار آسیب پذیر در جامعه هستند که همواره در معرض خطر بزه دیدگی میباشند، نیاز به پلیس زن در جامعه مشهود است.
بند نخست) تش
کیل پلیس زن
در اکثر کشورها آنچه برای اولین بار سبب استخدام زنان در دستگاه پلیس شد، خطر افزایش جرایم جنسی و دیگر جرایمی بود که زنان درگیر آن بودند و به این ترتیب حمایت از زنان، وظیفه پلیس زن محسوب می شد.
ابتدا پلیس زن دارای لباس فرم مخصوص، وظایف، ساختار، درجه و حتی حقوق ماهانه متفاوت از مردان پلیس داشت و بعضاً اجازه حمل سلاح گرم را نداشت. اما در اواخر دهه ۱۹۵۰ کم کم دیدگاهها در مورد نقش پلیس زن تغییر کرد و زنان وارد قسمتهای عملیاتی و بخشهای خاص پلیس مرد شدند ولی در ابتدای امر برای نشان دادن قدرت جسمانی و قابلیتهای خود که مورد تردید مردان بود، مجبور بودند تکالیف سختی را بر عهده بگیرند تا ثابت کنند توانایی شان در انجام امور همپای توانایی همکاران مردشان است. [۳۱۲]
کارکنان زن در تشکیلات پلیس کشورهای مختلف جهان در وظایف مشابهی به کار گرفته میشوند. عمدهترین این مأموریتها عبارت است از :
- تحقیق در موضوعات مرتبط با زنان نظیر اختلافات خانوادگی، مشاجرات، سرقت و. . . ( پلیس زن بحرین)؛
- کمک به مسافران زن و کودک در فرودگاهها، ایستگاههای مترو، ترمینالهای اتوبوس رانی و بررسی جرایمی نظیر تجاوز به عنف و. . . ( پلیس هندوستان)؛
- تأمین امنیت برای زنان و دختران (گردهمایی بانوان، اردوهای ویژه زنان و دختران، خوابگاههای دختران وسربازخانههای مخصوص بانوان)، انجام فعالیتهای مشاوره ای و اصلاحی در زندانها، همراهی شخصیتهای برجسته زن و همسران بازدیدکنندگان از کشور، . . . (پلیس زن سودان)؛
- تحقیقات پزشکی، مراقبت از زنان زندانی، حمایت از کودکان بی خانمان، رسیدگی به جرایم علیه زنان فاسد ( پلیس زن آلمان). [۳۱۳]