«اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا.»[۳۴۴]
چنان براى زندگى دنیا تلاش کن که گویا تا ابد زنده هستى. و براى آخرت خویش، آنچنان کار کن، که گویى فردا از دنیا خواهى رفت.
«امیرالمؤمنین (×) دنیا را وسیلهای میداند که میتوان در صورت شناخت درست، با آن به هدفهای والای انسانی رسید، و در حدّ پست و پایین آن هم نماند.»[۳۴۵]
- ۱٫ ۱٫ ۴٫ دنیاطلبی، ریشۀ همۀ فسادها
ریشۀ همۀ سرکشیها، ظلمها و زیادهخواهیها بهخاطر دنیاطلبی است.
{یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاهِ الدُّنْیا.}[۳۴۶]
اى مردم، سرکشى شما فقط به زیان خود شماست. [شما] بهرۀ زندگى دنیا را (مىطلبید).
بهوسیلۀ همین دنیا هست که انسان معصیت خالق را میکند و با ترک همین دنیا هست که کمال حاصل میشود و جامعه بالنده میشود. حضرت این حقیقت را بیان کرده و فرمودهاند:
«مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا یُعْصَى إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْکِهَا.»[۳۴۷]
در خوارى دنیا نزد خدا همین کافی است که جز در دنیا نافرمانى او نکنند و جز با وانهادن دنیا به پاداشى که نزد خداست نرسند.
دنیاطلبی، مالدوستی، و جمعآوری آن، عاملی برای هر فتنه و فساد است. حضرت علی (×) میفرمایند:
«حُبُّ الْمَالِ سَبَبُ الْفِتَنِ.»[۳۴۸]
مال دوستی سبب و ریشه هر فتنهای است.
- ۱٫ ۱٫ ۴٫ بیمیلی امام نسبت به دنیا
قرآن کریم، همواره مردم را به آخرت متوجّه میکند و اینکه این دنیا و مافیهاش بازیچه و سرگرمی است:
{وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.}[۳۴۹]
و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست، و قطعاً سراى بازپسین براى کسانىکه پرهیزگارى مىکنند بهتر است. آیا نمىاندیشید؟
امیرالمؤمنین (×) بهعنوان تربیت شدۀ مکتب اسلام و قرآن، با نکوهش دنیا و پرهیز از ثروتاندوزی، نقشهراه کارگزاران خود را ترسیم میکرد و هماره آنانرا بردوری از زخارف دنیا نصیحت میکردند.
«یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا إِلَیْکِ عَنِّی أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ لَا حَانَ حِینُکِ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَهَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَهَ فِیهَا فَعَیْشُکِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُکِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُکِ حَقِیر.»[۳۵۰]
اى دنیا اى دنیا از من بگذر، آیا (براى فریب) خود را به من عرضه میکنى و مىنمایى؟ یا به من شوق داشته مرا خواهانى؟ نزدیک مباد هنگام (فریب) تو، و چه دور است آرزوى تو! دیگرى را بفریب که مرا به تو نیازى نیست، و تو را سه بار طلاق گفتهام (از تو چشم پوشیدهام) که در آن بازگشت نیست، پس زندگانى تو کوتاه، و اهمیّت تو اندک، و آرزوى تو پست است.
بیمیلی به دنیا از جمله اموری است که امام بدان توجّه داشت و حتّی اگر کارگزاری در مکانی حضور مییافت که آن مکان و مجلس مربوط به ثروتمندان و اشراف بود، امام به شدّت نهی میکردند. وقتی خبر به امام رسید که عثمان بن حنیف در یک مجلس _ ثروتمندان بصره_ شرکت کرده است، امام خطاب به وی نوشت:
«أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَهِ أَهْلِ الْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَم فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ [وَجْهِهِ] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْه.»[۳۵۱]
امّا بعد، اى پسر حنیف، به من خبر رسیده که مردى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى خوانده و تو هم به آن مهمانى شتافتهاى، با غذاهاى رنگارنگ، و ظرفهایى پر از طعام که به سویت آورده مىشده پذیراییت کردهاند، خیال نمىکردم مهمان شدن به سفرۀ قومى را قبول کنى که محتاجشان را به جفا مىرانند، و توانگرشان را به مهمانى مىخوانند! به لقمهاى که بر آن دندان مىگذارى دقّت کن، لقمهاى را که حلال و حرامش بر تو روشن نیست بیرون افکن، و آنچه را مىدانى از راههاى حلال به دست آمده بخور.
سپس امام به سیرۀ خویش اشاره میکنند و خود را بهعنوان یک الگو معرّفی میکنند و در ادامه چنین میآورند:
«أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَادٍ فَوَاللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لَا أَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا کَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَهٍ وَ لَهِیَ فِی عَیْنِی أَوْهَى وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَهٍ مَقِرَهٍ.»[۳۵۲]
بدانکه پیشواى شما بسنده کرده است از دنیاى خود به
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
دو جامۀ فرسوده و دو قرصۀ نان را خوردنى خویش نموده. بدانید که شما چنین نتوانید کرد. لیکن مرا یارى کنید به پارسایى و (در پارسایى) کوشیدن و پاکدامنى و درستىورزیدن، که بهخدا از دنیاى شما زرى نیندوختم، و از غنیمتهاى آن ذخیرت ننمودم، و بر جامۀ کهنهام کهنهاى نیفزودم.
- ۱٫ ۱٫ ۴٫ دنیاطلبی عامل ویرانی
توجّه به زرق و برق دنیا، علاوه بر آثار زیانبار فردی سبب انحراف افراد جامعه به سوی دنیاگرایی و در نتیجه ویرانی جامعه میگردد. گرایش مسئولان به دنیاطلبی موجب میگردد آنان مسئولیت را طعمه پندارند و امام به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان چنین فرمود:
«وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ.»[۳۵۳]
حکمرانى براى تو طعمه نیست، بلکه امانتى است بر عهدهات.
بهفرمودۀ حضرت هرگاه جماعتی تنگدست شوند زمامداران آنها روی به جمعآوری دارایی برای خویش کردهاند:
«وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاهِ عَلَى الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَر.»[۳۵۴]
و زمین جز با تنگدستى ساکنان آن ویران نشود. مردم شهرها هنگامى تنگدست گردند که والیان روى به گرد آوردن مال آرند و از ماندن خود بر سر کار اطمینان ندارند، و از آنچه مایۀ عبرت است کمتر سود بردارند.
۱ـ گردآوری مال و ثروت؛
۲ـ گذرا بودن دورۀ سردمداری؛
۳ـ عدم عبرتپذیری.