در جوامعی که آزادی حاکم است، مردم از پیروی بیچون و چرای حاکمان مستبد نهی شدهاند. خطبۀ قاصعه دربردارنده این مطلب است. حضرت فرمودند:
«أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَهِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِم.»[۳۳۳]
هان بترسید! بترسید! از پیروى مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژاد خویش را برتر دیدند.
مردم نیز نباید بهگونهای رفتار کنند که در حاکمان تأثیر مستبدّانه داشته باشد. آنها باید طوری با حاکمان صحبت کنند که حسّ تکبّر به آنان دست ندهد.[۳۳۴]
این تعابیر امام بدینخاطر است که همگان را به اهمیّت آزادی متوجّه کنند و این حقّ طبیعی را در عمل نشان بدهند.
- ۲٫ ۳٫ مشارکت عمومی در همۀ عرصهها
زمانیکه مردم پشتیبان حکومت خود باشند، از هر وسیلهای برای ابراز این حمایت استفاده میکنند و دشمنان نیز در مواقع حسّاس به مشارکت عمومی در همه عرصۀها نگاه میکنند؛ زیرا این حضور به منزلۀ حمایت از دستگاه حکومتی قلمداد میشود. «بر مردم یک جامعه لازم است که برای تعیین سرنوشت اجتماعی خویش، در امور کشور مشارکت داشته باشند و برای ادارۀ امور جامعه بیتفاوت نباشند، چراکه بیتفاوتی در این امور به حاکمیّت اشرار و بدان و رواج ظلم خواهد انجامید.»[۳۳۵]
امیرالمؤمنین (×) دربارۀ تأثیر مشارکت مردم میفرماید:
«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِر…لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ اوّلهَا.»[۳۳۶]
به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر این بیعتکنندگان نبودند، و یاران، حجّت بر من تمام نمىنمودند،… رشتۀ این کار را از دست مىگذاشتم و پایانش را چون آغازش مىانگاشتم و چون گذشته، خود را به کنارى مىداشتم.
هیچ جامعه و نهادی نمیتواند، بدون مشارکت همگانی، برنامههای خود را پیش ببرد و به عملکرد صحیحی در مدیریّت خود دست یابد. تنظیم صحیح مناسبات و روابط براساس مشارکت عمومی در همۀ عرصهها ممکن میشود. «گروههای اجتماعی، اصناف، نهادها و سازمانها در یک جامعه، تشکیلدهندۀ پیکر واحدیاند که بدون مشارکت همۀ آنها جامعه سامانِ درست نمییابد و بهسوی اهدافش پیش نمیرود.»[۳۳۷]
زمانیکه مردم در عرصههای مختلف در امور کشور مشارکت کنند، یعنی به آرمانها و اصول خویش پایبند هستند، نظام حاکم ومسئولین را قبول دارند و آنها را در امر حکومت تأیید میکنند و پشتوانۀ حاکم هستند و از او حمایت میکنند. امّا اگر در کشوری عدم مشارکت عمومی باشد، پیداست که مردم، دستگاه حکومتی را قبول ندارند و این امر چراغ سبزی به دشمنان است؛ زیرا دشمن میداند که در صورت حمله به این کشور، هیچ پشتوانۀ مردمی جلودار آنها نیست و بهراحتی میتوان نظام حاکم را سرنگون کرد.
بخش سوم
عوامل فرهنگی، اقتصادی فروپاشی جوامع
فصل چهارم
عوامل فرهنگی فروپاشی جوامع
مراد از عوامل فرهنگی، مجموعه عوامل کارگزار در عرصۀ فرهنگ است، این عوامل شامل روابط حکومتی، مدیریّتی، سیاستهای فرهنگی حاکم بر یک جامعه میشود. یکی از اموری که در تخریب و به فروپاشی کشیدن جوامع نقش کلیدی و مهم دارد عوامل فرهنگی است.
- ۴٫ عوامل فرهنگی آسیبزننده به جامعه
آنچه که در مناسبات، سیاستها و قواعد فرهنگی یک جامعه حاکم است و بدان ضربه میزند، عوامل فرهنگی آسیبزننده به اجتماع است. عواملی که حکومت و دستگاه اجرایی را با مشکل مواجه میکند و در صورت رفع آن، سقوط و فروپاشی حتمی خواهد بود.
- ۱٫ ۴٫ دنیاطلبی
دنیاطلبی، وابستگی به آن و مالزدگی از جمله عوامل سقوط جوامع میباشد. توجّه به دنیا در حاکمان و دولتمردان خطری است که منجر به سقوط میشود. هر اندازه حاکمان به ثروتاندوزی بپردازند، کمکم رنج و درد مردم را درک نمیکنند و شکافی بین آنها و آحاد جامعه بهوجود میآید و این شکاف ممکن است بهصورت اعتراض و قیام بروز کند و در چنین فضایی مردم دیگر نمیتوانند رهبران خود را دلسوز بدانند و بنابراین از دستورات آنها اطاعت نمیکنند و در حمایت از آنان بپا نمیخیزند. «رمز اینکه ملّت، سرانجام سقوط خواهد کرد این است که چنین ملّتی بهجای آنکه در راه بهبود جامعه و پر کردن شکاف اجتماعی تلاش کند و همۀ امکاناتش را در راه ساختن اجتماعی سربلند و مستقل بهکار گیرد، سرگرم ارضای هرچه بیشتر غرایز و تمایلات افراطی میشود و بدیهی است که اینگونه سرگرمیها از یکسو، روح تحرّک و تلاش را در جامعه میمیراند و از سوی دیگر شکاف طبقاتی را عمیقتر و نارضایتی عمومی را افزونتر میکند و از دیگرسو فساد اجتماعی را دامن میزند و در نتیجه جامعه را به سراشیب سقوط میکشاند.»[۳۳۸]
- ۱٫ ۱٫ ۴٫ مفهومشناسی
دنیا، از ریشه «دنو» بهمعنای «نزدیکی» است و از همین ریشه است کلمه «دَنیّ» بهمعنای «نزدیک»، از «دَنا یَدنو». و دنیا را بهخاطر نزدیک بودنش «دنیا» نامیدهاند.[۳۳۹]
- ۱٫ ۱٫ ۴٫ دنیای مذموم و دنیای ممدوح
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |
>با مراجعه به روایات مشاهده میشود برخی از تعابیر به تعریف از دنیا پرداخته و برخی دنیا و دنیاطلبی را مذموم شمردهاند. «دنیا به خودی خود، نه مذموم است و نه ممدوح؛ بلکه همچون مزرعهای است که اگر تخم بدی در آن کشت شود، حاصل آن زیانبار و نکوهیده است و اگر تخم نیکی در آن کاشته شود، حاصل آن سودمند و ستوده است. از اینرو، تعارضی میان احادیثی که میگویند دنیا مزرعه خیر است «الدُّنْیا مَزْرَعَهُ الْاخِرَه.»[۳۴۰] و احادیثی که دنیا را مزرعه شر میدانند، «الدُّنْیَا مَزْرَعَهُ الشَّر.»[۳۴۱] وجود ندارد. بنابراین آنچه تحت عنوان دنیا نکوهیده مطرح میشود بدان معنا نیست که دنیا بردو نوع نکوهیده و ستوده است، بلکه بدان معناست که بهرهگیری از دنیا دوگونه است: مذموم و ممدوح.»[۳۴۲]
در آموزههای اسلامی، دنیایی که انسان با آن رابطه پست برقرار کند، دنیایی که مانع شکوفایی و پیشرفت انسان شود، دنیایی که او را از یاد خدا غافل و به خود مشغول کند، پست و مذموم شمرده شده است، امّا اگر انسان از طریق همین دنیا و برقراری رابطۀ صحیح با آن، به خدا نزدیک شود، دنیای ممدوح را برای خود برگزیده است. بیمیلی به دنیا بدین معنی نیست که انسان برای آن کار و برنامهریزی نداشته باشد و تمام همّ و غمّ خود را بر این مسأله بگذارد که آخرت را آباد کند. مولای متّقیان علی (×) میفرمایند:
«وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِهَا دَاراً وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْهَا مَحَلًّا.»[۳۴۳]
نیکو سرایی است دنیا، برای آنکس که آنرا خانه (همیشگی) خویش نداند، و نیکو منزلگاهی است برای آنکس که آنرا وطن خویش نگیرد.
انسان باید بداند که در این دنیا زندگی میکند و با مسائل و مشکلات این دنیا باید دست و پنجه نرم کند، امّا نباید بدان دل ببندد و برنامهریزی کردن و آیندهنگری، منافاتی با زاهدانه زندگی کردن ندارد. انسان باید هم برای دنیا سنگ تمام بگذارد و هم برای آخرت سنگ تمام بگذارد. ملاک دنیاپرستی و دلبستن به دنیا، ایجاد رابطۀ پست با دنیا میباشد و اینکه انسان تمام آمال و آرزوهای خود را منوط بههمین دنیای مادّی بداند و از عالم آخرت و روز رستاخیز غافل باشد.
امام کاظم (×) میفرمایند: